گاهی مجبورم به آرامش عمیق سنگ حسادت کنم . . .
چقدر خیالش آسوده ست . . .
چقدر تحمل سکوتش طولانیست . . .
چقدر. . .
گاهی مجبورم به آرامش عمیق سنگ حسادت کنم . . .
چقدر خیالش آسوده ست . . .
چقدر تحمل سکوتش طولانیست . . .
چقدر. . .
به هزار دلیل دوستت دارم
آخرینش میتواند
کیف کوچکت باشد
بازشده در جوی آب
یا وقتی که
گرفته بودی پیشانیات را
لبخند میزدی...
آخرینش میتواند
اولین بوسه یمان باشد
در آسانسور دانشگاه
یا همین تخمه شکستن یواشکی
توی سینما.
به هزار دلیل دوستت دارم
آخرینش میتواند
دستهایت باشد
روی صورت من
تا خدا و ابلیس
اشکهایم را نبینند
یا روزی که
در میدان ولی عصر
زمزمه کردی در گوشم:
قرار نیست هیچکس بیاید...
به هزار دلیل دوستت دارم
آخرینش میتواند
سرفه نکردنت باشد
روی سیگارهای من
میتواند
ناشیانه آشپزی کردنت باشد
ناشیانه عشقبازی کردنت...
به هزار دلیل دوستت دارم
آخرینش میتواند
لنگه کفش خونیات باشد
روی پیادهرو
وقتی تن ات را
روی دست میبردند.
میتواند حسرت گیسوانت باشد
برای بوسیدن آفتاب
وقتی با روسری خاکت کردند...
از حامد ابراهیم پور
پچ پچ های آخر پستی : سر درد های کشنده مغزم را هدف گرفته اند
پچ پچ های آخر پستی 2 : روز های یکنواخت...خداحافظ
پچ پچ های آخر پستی 3 : سعی میکنم زیرِ قولی که به وحیده دادم نزنم
پچ پچ های آخر پستی 4 : آهنگ صبح ظهر شب از حصین
پچ پچ های آخر پستی 5 : اینم آهنگِ هومن
گفتي ايدا حتما اين هفته ميام پيشت...بهم قول دادي زندگيم.گفتي ايدا ديشب گريه کردم
گفتي عکساتووو نگاه کردم و عکستو گذاشتم رو صفحه گوشيم.
گفتي ايدا معذرت..ببخش.ميدونم تقصير من بود
الهي قربون نامزد خوشملم برم من...
واااي که تو بود و نبود ايدايي..خيلي مهربوني بخدا قسم..
زندگي من.از الان منتظرم که زودتر بياي پيشم.
بشينم بغلت و تندتندبوست کمم.چشاتو ببندي بعد منم بگم بخورم چشماتو؟؟؟؟
توهم بگي نميتوني که....زل بزنم تو چشات.بگم عاشقتم..توهم بگي چند تا؟؟؟
بگم إإ ديوونه.نميشه بگم چند تا که.
ايدايي قربونت بره .تموم وجودم.زندگيم
خيلي خوبه که کنارمي جوجم.
خدايا عاشتتتتتتتتتم.مرسي که سهرابمو بهم دادي،ديگه باهاش قهرنميکنم.
قوووووووووووووووووووول ميدم...هيچوقت منو عشقم سهرابمو ازهمديگه جدانکن.
نفسي بايدبرمممممم.کلاس دارم عمرم..جونم..عاشقتم..
مواظب خودت باش
دوست دارم..بوووووووووس
باي عشقم
اولین جلسه هم اندیشی شوراها
دیروز رفته بودیم خونه جاری که تازه بچش بدنیا اومده، مامان جاری به من میگه ایشالا زایمونه خودت بهش میگم با این وضعیت نمیدونم بگم ممنون یا بگم وای نه... میخنده میگه نمیخوام نداریم. آشه کشکه خالست... برادر همسر هم در اوج خستگی از سه شب بیخوابی میگه اصلا سخت نیست و گرفتاری نداره، بهش میگم بله کاملا مشخصه....
حالا که آشه شکه خالست به همسری میگم همسر جان آوا اسمه قشنگیه . میگه آره میگم رها هم اسم قشنگیه،آوا و رها باهم خیلی هم جورن. کلا اسم هایی که معنا دارن و خوش اهنگن اسم های مناسبیه. من دوست دارم دوتا بچه دختر داشته باشم به فاصله سه سال اسمهاشون رو هم انتخاب کردم ولی یه حسه درونی به من میگه زهی خیال باطل بچه تو پسره و من خودم رو متقاعد میکنم پسر هم خوبه برای اسم پسر هم فکر کردم برای اسم های پسرونه اسم های مقتدرانه رو دوست دارم، البرز و زاگرس یا سهند میتونه گزینه های مناسبی باشه..
تاریخ آغاز1392/7/25
"23233" پاسخنامه
1- اولين آياتي كه بر پيامبر نازل شد، چه فرماني داد؟
1) خواندن قرآن بر مردم
2) خواندن به نام خدا
3) خواند قرآن در نماز
2- دين براي پاسخگويي به كدام نياز بشر آمده است؟
1) نيازهاي فردي
2) نيازهاي اجتماعي
3) نيازهاي عالي
3- در فرهنگ ديني، چه امري مايه برتري انسانها نزد خداوند است؟
1) علم و دانش
2) تقوا و پرهيزكاري
3) هجرت و جهاد
4- آيه 214 سوره بقره، به كدام زلزله اشاره دارد؟
1) زلزله در آغاز دنيا
2) زلزله در آغاز قيامت
3) تزلزل روحي در سختيها
5- در تحصيل علم، اولويت با چه مطالبي است؟
1) نياز فرد يا جامعه باشد
2) واجب يا مستحب باشد
3)هردومورد
ازدواج زودش اشتبا بزرگي و ديرش اشتباه بزرگتري است. مثل فرانسوي
اول زناشوئي كن عشق خودش به وجود مي آيد. مثل انگليسي
با شوهر خود مثل يك كتاب رفتار كنيد فصل هاي خسته كننده را اصلا نخوانيد. سوني اسمارت
براي شوهر دانش لازم است و براي زن نجابت. ژورژ هربرت
تاك را از خاك خوب و دختر را از مادر خوب انتخاب كنيد. مثل چيني
زن مطيع فرمانرواي قلب شوهر است. مثل انگليسي
۱. ممنون بهم سر زدید
۲.همه چی به خوبی پیش رفت وخداوامام رضا برنامو درست کردن یراطلاق
۳.دمتون گرم بابت دعا
۴ چندتا جوک گذاشتم ویک سوال دارم حتما جواب بدید
بووووووووووووووووووووس
قابل توجه کلیه بچه های شعردوست دانشگاه :
کلاس انجمن شعر سه شنبه ها ساعت19 درسالن کنفرانس سایت پردیس برگزار میشه!
ازهمه ی علاقه مندان وشاعران ودانشجویان دعوت میکنیم به جمع خودمونی ما تشریف بیارن!!!
راستی شرکت توی این جلسات برای همه ی دانشجوها آزاده و
نیاز نیست حتما دست به قلم باشید
پیشاپیش حضورسبزتون رو گرامی میداریم!!
کلیه پرسنل شاغل در مراکز درمانی بستری و سرپایی که به نحوی با خون و ترشحات آغشته به خون در تماس هستند شامل : پزشکان ، پرستاران ، ماماها، بهیاران ، واکسیناتورها،دندانپزشکان و کمک دندانپزشکان ، تکنسین های آزمایشگاههای تشخیص طبی ، نظافتچیان واحدهای بهداشتی درمانی و آزمایشگاههای تشخیص طبی ، دانش آموزان بهورزی و کلیه دانشجویان گروه پزشکی و پیراپزشکی
این بچه از اون بچه های شیطونه !!!!!!!!!!!!!
برای دیدن عکس های بیشتر ادامه مطلب رو هم ببین.
ابو هارون گفت: به قصد حج راه افتادیم و وارد مدینه شدیم،
باخود گفتیم: ای کاش خدمت فرزند رسول خدا امام حسن مجتبی (عليهما السلام) رسیده،
بر ايشان سلام کنیم.
بدین جهت نزد حضرت رفته و درباره مسافرت و احوال خود با ايشان سخن گفتیم.
چون بیرون آمدیم ایشان برای هر یک از ما چهار صد درهم فرستادند.
به فرستاده امام گفتیم: ما نیازی نداریم. او گفت: نیکی امام حسن (عليه السلام) را برنگردانید.
به نزد امام (عليه السلام) بازگشته و از بی نیازی خود خبر دادیم.آن حضرت فرمودند: احسان مرا برنگردانید، ای کاش دستم بازتر بود، چرا که این مقدار برای
شما کم است. من به شما توشه ای می دهم و آن توشه این است که در روز عرفه خداوند متعال
در مورد بندگان خود به فرشتگان مباهات می کند و می فرماید: بندگانم از هر سو نزد من آمدند
تا رحمت مرا بخواهند و من شما را گواه می گیرم که نیکوکارانشان را بخشیدم و ایشان را
شفیع گنهکارانشان قرار دادم.
منبع: تاریخ ابن عساکر، ص ۱۵۱
نگهبان دانشگاه شاهد
آدم مهربونی بود
ولی غیر منطقی
...
حضور فرماندهي محترم ناحيه بسيج سپاه استهبان
در جمع بسيجيان پايگاه شهيد مطهري بنوان
این جا
آنقدر شاعرانه دروغ می گویند
و آنقدر در دروغ هایشان شاعر می شوند
که نِمیدانــَـ ـم
در این سرزمین
با اینهمه فریب
چگونه ست که دلم هنوز
خواب باران را دوست دارد!
له لهماااا ..
توی این پست مراسم ازدواج در کشور های مختلف وبا فرهنگ های مختلف رو گذاشتم که امید وارم خوشتون بیاد..
بلژیک
در کشور بلژیک عموما همیشه عروس لباس سفید می پوشد مرد به خانه ی عروس می رود و به وی دسته گل می دهد «که عموما دسته گل سفید و یا به رنگ های روشن است.»آن ها به کلیسا می روند و داماد در داخل کلیسا است هنگامی که پدر عروس ،عروس را همراهی می کند و به همسر آینده اش تحویل دهد و در پایان هنگامی که آن ها از کلیسا خارج می شوند خانواده ی آن ها بر سر آن ها برنج می ریزند.
برزیل
مراسم ازدواج در برزیل جزئیات مهم بسیاری دارد. به عنوان مثال داماد نمی تواند عروس را در حالی که لباس عروسی پوشیده است تا قبل از مراسم ببیند. عروس باید یک چیز کهنه و چیزی نو و چیزی که قرض گرفته شده باشد را درمراسم استفاده کند. یک نکته ی دیگر آن است که حلقه باید حکاکی شده باشد و بر روی حلقه ی عروس نام داماد و بر روی حلقه ی داماد نام عروس حکاکی شود.
چین
چگونه مراسم عروسی با باران همراه باشد. اگر عروس مستقیماً از قابلمه ی غذا بخورد در روز عروسی باران خواهد بارید. دستمال رد و بدل کردن و آرزوی خوشبختی برای یک دیگر کردن. در چین ، هر زوج جدیدی پیش تر از آغاز مراسم عصرانه باید به پارک بروند و یک فیلم ویدیویی تهیه کنند. اگر زوج تازه ازدواج کرده ، در پارک همدیگر را ببینند عروس و داماد باید دستمال های جدیدشان را با هم عوض کنند و برای یکدیگر آرزوی موفقیت و خوشبختی کنند. این دستمال باید قرمز باشد و عکس اردک چینی روی آن باشد چرا که این اردک ها همیشه کنار هم باقی می مانند و این بدان معنی است که زوج همیشه کنار هم باقی می مانند ما این رسم را داریم که شادی را با هم تقسیم کنیم و به یکدیگر تبریک بگوییم رسم بدین سان است که هر چه بیشتر شادی داشته باشیم خوش شانسی بیشتری به شما روی خواهد آورد. به همین دلیل فراموش نکنید که برای ازدواجتان این دستمال ها را دست دوز فراهم کنید. یکی از نکات جالب توجه در مراسم عروسی چینی ها: در مراسم سنتی ازدواج چینی ها همیشه مهمانان و دوستان مراسم جالب سرگرم کننده ای را روی زوج تازه ازدواج کرده اجرا می کنند. به عنوان مثال ، در طی مراسم یک سیب که به نخی متصل است رو به رو ی زوج نگه داشته می شود. افرادی که در مراسم از روی لج آن ها شرکت دارند از عروس و داماد می خواهند تا هم زمان سیب را گاز بزنند تا نمایان گر علاقه ی آن دو به هم است اما در لحظه ای که لبان آن ها به سیب تماس حاصل می کند یکی از دوستان ناگهان آن را عقب می کشد که در نتیجه آن لب های زوج به هم نزدیک سیب می شود که به جای گاز زدن سیب که در مقابل آن ها اســـت آن ها یکدیگر را می بوسند. نکته ی قابل توجه این است که این عمل همیشه به شادی و خنده های بلند منجر می شود.
کلمبیا
مراسم شمع: در مراسم ازدواج مسیحیان کلمبیایی یک رسم سنتی وجود دارد که بعد از مراسم حلقه ، داماد و عروس بایستی شمع روشن کنند.این رسم معنای ویژه ای دارد. هر شمع روشن شده ای نشان دهنده ی زندگی هر یک از آن ها است. پس از آن با هم یک شمع را روشن می کنند و شمع اولیه ای را که هر یک جداگانه روشن کرده اند خاموش می کند فقط شمعی که باهم روشن کرده اند را روشن نگه می دارند. شمع روشن باقی مانده بیان گر آن است که هم اکنون آن دو یکی شده اند و باهم لحظه به لحظه زندگیشان را سپری خواهند کرد.
اروپای شرقی
درخواست اجازه از پدر عروس: نامزدی مراسمی است که بیشتر از ازدواج برپا می شود. یک ماه مانده به عروسی ، داماد از پدر دختر تقاضا می کند تا دختر را از خانه ی پدری اش ببرد. داماد صبح هنگام به همراه گروه موسیقی به خانه ی عروس می رود و تمام همسایگان جهت دیدن تازه عروس بیرون می آیند و به وی تبریک می گویند.
ال سالوادور
همراهی عروس تا کلیسا: همه ی مراسم ازدواج در سراسر جهان خواهان آن هستند تا چیزهای مختلفی را از طریق این مراسم بیان کنند.به دلایلی در مناطقی از ال سالوادور ،هنگامی که مراسم ازدواج برپا می شود،این مراسم بدون حضور عروس صورت می گیرد.داماد و تمام افرادی که به مراســـم دعوت شده اند در این تشریفات در انتظار عروس هستند. هنگامی که تشریفات مراسم عروسی آغاز می شود گروهی متشکل از هفت مرد به خانه ی عروس می روند.عروس و خانواده اش در انتظار هفت ماشین سفید هستند که این ماشین ها تا زمان رسیدن ماشین حامل عروس تا کلیسا وی را همراهی می کنند و در آخر به هنگام ورود عروس به کلیسا آهنگ عروسی شروع به نواختن می شود.
آلمان
عروسی به همراه ظروف شکسته (پلترابند) چند روز پیش از مراسم ازدواج دوستان و فامیل ظروف کهنه و چینی خود را برای انداختن بر روی زمین بر مقابل عروس و داماد می آورند و این بدین مناسبت است که این مراسم برای آن دو شادی و زندگی خوبی به ارمغان می آورد و به همین دلیل این مراسم عصرانه را(پلترابند)یعنی عصری که در آن ظروف چینی بسیاری را می شکنند نام گرفته است.
هند
ازدواج دو خانواده و نه فقط دو فرد. در"سیخ فیت"(sikh faith)در شرق هند برخی ازدواج ها از قبل تعیین شده و برخی بر اساس عشق و علاقه است.وقتی دو نفر خواهان ازدواج با هم هستند این بدین معنا است که دو خانواده با هم ازدواج می کنند ونه فقط آندو فرد .عروس نیز طبق سنت قرمز می پوشد(سفید در فرهنگ هند بیانگر مرگ است) و داماد کت کرم رنگی را که "اتچکین"نامیده می شود همراه با عمامه ی قرمز رنگی می پوشد.پدر دختر،عروس و داماد را از طریق قرار دادن یک گوشه از لباس عروس در دســــــتان داماد به یک دیگر منتقل می کند.داماد چهار مرتبه با کمک برادران عروس و سه عمو ها عروس را به دور کتاب مقدس می چرخاند.بعد از اتمام چهار مرتبه چرخش آن دو زن و شــوهر محســــــوب می شوند.کشیش را یا دعای خیرشان را نثار آن دو می کند و به زوج نصیحت می کنند که چگونه زندگی کنند و چگونه در زندگی جدید مشترکشان عشق بورزند.این زوج دو بدن با یک روح هستند.
توی ادامه مطلب میتونید فرهنگ چند کشور دیگه و تصاویری از مراسم ازدواج رو ببینید.
نظر یادتون نره...
دیگه نمی تونم.......... دیگه نمی تونم به این وضع ادامه بدم. خدایا .... منم آدم بودم........ دل داشتم........ امید داشتم.......مثل بقیه....... ولی تو امیدمو نا امید کردی...... تنها دلخوشی زندگیمو ازم گرفتی...... تنها دلیل زنده بودنمو ازم گرفتی.... مگه من چیکار کرده بودم که باید این همه زجر می کشیدم...... چه گناهی کرده بودم که حالا باید تاوان اون کارها رو پس بدم........ غیر از اینکه فقط یه عاشق بودم..... یه عاشق حقیقی..... همین........ ولی دیگه بسه..... نمی خوام به این وضع ادامه بدم...... می خوام امروز همه چی رو تموم کنم........ خودمو خلاص می کنم...... دیگه برام فرقی نمی کنه مردم چی فکر می کنن...... همین که خودم آروم بشم برام کافیه...... درسته نمی دونم بعد از اینکه خودمو از این زندگی خلاص کنم چه سرنوشت دیگه ای می خواد گریبانمو بگیره..... یعنی می تونم به امیرم برسم؟؟؟؟ می تونم دوباره اون دستای گرمو دل مهربونشو داشته باشم؟؟؟؟؟ نمی دونم........ ولی می رم..... دیگه هیچی برام مهم نیست نمی خوام تو این دنیای کثافت زندگی کنم...... نمی خوام..... زور نیست....... نمی خوام..... امروز عصر می رم حموم...... وقتی رفتم یه تیغ برمی دارم...... کار زیاد سختی نیست...... فقط یه ذره جرأت می خواد...... ولی می تونم قسم بخورم که از زندگی کردن تو این دنیا واقعا راحتتره..... اگه نیومدم بدونین عشقم به امیر اونقدر زیاد بود که رفتم پیشش.... اون نمی تونه بیاد ولی من که می تونم برم...... آخه ما قسم خوردیم تا ابد با هم بمونیم می رم پیش امیر........ فقط دعام کنین تا بتونم برای همیشه امیر رو داشته باشم........ من دیگه بریدم........ آخه آدم چقدر تحمل کنه........... دیگه نمی تونم......... برای همیشه خداحافظ................................................................................................
تنها عشق از دست رفته ام
مامان جون!! منم واسه اینکه مطمئن بشم پسر خوبی بوده رفتم از معلمش پرسیدم و گفت خوب بوده
فقط اگه باهاش صحبت کنید که سر کلاس زیاد حرف نزنه خیلی بهتره چون تمرکز نداره رو توضیحاتی که میدم
همش صحبت میکنه وسط حرفام! خلاصه واسم توضیح داد که امروز بچه ها خمیر بازی کردن
وکلا کلاس خوبی بود
خلاصه همینکه رفتیم بیرون یه لحظه گفتم کیف این بچه رو یه نگاهی بندازم ببینم وسایلشو اورده یا نه؟
که متوجه شدم یه قوطی خمیر بازی تو کیفشه!
گفتم مامان جون این چیه تو کیفت؟
گفت اینو خاله داده که بریم خونه باهاش بازی کنیم
گفتم جدا؟؟ خوب بریم من از خاله سوال کنم که اجازه داده یا نه؟
رفتیم تو سوال کردم گفتم این خمیر بازی رو شما گفتین بچه ها با خودشون بیارن؟
گفت نه عزیزم محمد حسین جون این مال شماست و باید همینجا بمونه فردا بیا دوباره باهاش بازی کن!
یهو دیدم میگه نه نه نه پاهاشم به زمین میکوبه که من باید اینو ببرم خونه
خلاصه یه خاله ی دیگه از اونور در اومد کلا اونجا پره خاله ست
بهم گفت اگه خمیر میخواین اضافه داریم میتونید بخرین واسه بچه
خلاصه یکاری کرد که مجبور شدم بخرمش
از این ناراحت بودم که این تنها بچه ای بود که اینکارارو انجام میداد و من واقعا بهت زده بهش نگاه میکردم
بهم گفت باشه مامان بریم پسش بدیم.... منم گفتم بچه تو چرا با ابروی من بازی میکنی؟؟ ها؟؟
اگه تو کیفم پول نبود ابروم میرفت! تو چرا اینچیزارو نمیفهمی؟؟؟
وقتی میگم الان نه یعنی الان نمیتونم واست اون وسیله رو بخرم! اینو بفهم بچه!
نخواسته بریم پسش بدیم من میخوام بدونم تو چرا هر چی تو خونه واست توضیح دادمو فراموش کردی؟
چرااااااا؟؟ چرا حرف تو کله ت فرو نمیره؟ مگه من نگفته بودم سر کلاس حرف نمیزنی فقط به حرف خاله گوش میدی؟؟
چرا حرف زدی؟؟ هر وقت ازت سوال کردن یا سوال داشتی دستتو ببر بالا! وسط حرفش نباید حرف بزنی فهمیدی؟؟
فهمیدی محمد حسین؟؟؟؟؟؟؟؟ بهم گفت اره مامان جون... انقدر اینارو باید بهش بگم که حفظش کنه
خیلی بازیگوش و سر به هواست..
فردا اولین روزه کلاس دانشگامه ..قراره امشب مامانم بیاد خونه مون
نگرانم مامانمو کلافه کنه .. امیدوارم موقع رفتن به پیش دبستانی و برگشت اذیتش نکنه
ما هم که تا میخوایم بریم کلاس اسمون هر چی تو دلش بارون داشت جمع کرد تو همون روز شروع کرد به باریدن..
اعصاب چتر گرفتن تو دستمو ندارم چتر نیست که چماقه
شبیه عصای حضرت موساست
خدا بخیر بگذرونه فردارو
پر از تنهایی ام، گم کرده ام راه عبورم را
به سویم دستهایت را برای لحظه ای پل کن
مگر من دل ندارم؟ من که از عاشق ترین هایم
مرا هم آشنا با زیر و بم های تغزل کن
بیا بنشین کنارم تا به پا دارم طوافت را
دراین دوری که من افتاده ام فکر تسلسل کن
برای نوبرانه نازهایت با دلم گفتم
که رسم عاشقی این است می دانم، توکل کن
نفس هایت سیب را می رساند.
آغوشت ابر را می باراند.
تو پاییز ترینییییی!!!!!
بچه های شهر آفتاب = بچه های کوچه شهید هاشمی نژاد پلدختر
جواب بده
یکی نگرانتــــ باشــه
یکــی بتــرســه از این که یــه روز از دستــتـــ بده...
سعی کنــه ناراحتتـــــ نکنه
حــــس قشنگیــه...
وقتی ازش جـــدا میشی اس ام اس بده
عزیــــز دلــــــم رسیــــد؟؟
قشنــگــه یــهو بغلتـــــ کنــه...
یهو...توی جمع...در گوشتــــ بگه دوست دارم.....
بگه که حواسم بهتـــــ هست
حس قشنــگیــه ازتــــ حمایت کنه...
آره...
دوستــــ داشــتــن همیــشــه زیــباستــــ ...
پیش بیا ، پیش بیا ، پیشتر
تا که بگویم غم دل بیشتر
دوست ترت دارم از هر چه دوست
ای تو به من از خود من خویشتر
دوست تر از آنکه بگویم چقدر
بیشتر از بیشتر از بیشتر
داغ تو را از همه داراترم
درد تو را از همه درویش تر
هیچ نریزد به جز از نام تو
بر رگ من گر بزنی نیشتر
فوت و فن عشق به شعرم ببخش
تا نشود قافیه اندیش تر
"قیصر امین پور"
بعداظهر روز جمعه 92/7/18 جناب آقای مهندس سبحانی فر نماینده محترم مردم سبزوار،جوین،جغتای،خوشاب و داورزن در مجلس شورای اسلامی به اتفاق آقایان مهندس غفاری فرماندار محترم شهرستان داورزن ،مهندس تاج آبادی ریاست محترم جهاد کشاورزی شهرستان داورزن و تعدادی از مسئولین بخش و روستا وارد روستای صدخرو و مورد استقبال اعضای شورای اسلامی و اهالی روستای صدخرو قرار گرفتند.
در این مراسم که در محل مسجد جامع صدخرو برگزار شد ابتدا آقای علی قاسمی کیا ریاست محترم شورای اسلامی ضمن خوش آمد گویی و تشکر و قدر دانی از حضور جناب آقای مهندس سبحانی فر و هیئت همراه گزارشی از خواسته ها و نیازهای اهالی صدخرو را بدین شرح ارائه دادند:
- ارتقاء صدخرو به شهر
- بهره برداری از شبکه گاز رسانی
- آسفالت خیابان اصلی
- افزایش خطوط اینترنت پر سرعت (ADSL)
- ترمیم و اصلاح شبکه برق روستا
- راه اندازی سیستم دیجیتال تلویزیون
- احداث سالن ورزشی
آقای مهندس سبحانی فر نیز مطالبی در رابطه با خواسته های مردم صدخرو عنوان نمودند و در خصوص راه اندازی سیستم دیجیتال و افزایش خطوط اینترنت پر سرعت و همچنین بهره برداری از شبکه گازرسانی قول مساعدت دادند و فرمودند در اسرع وقت پیگیری های لازم انجام خواهد شد.
در پایان نیز از مجموعه فرهنگی ، هنری و ورزشی صدخرو که با خودیاری اهالی در محل حسینیه جدید روستا در
دست احداث است بازدید بعمل آمد .
تعداد صفحات : 9