loading...
قلب یخی
لایو بازدید : 7 شنبه 27 مهر 1392 نظرات (0)

قابل توجه کلیه بچه های شعردوست دانشگاه :

کلاس انجمن شعر سه شنبه ها ساعت19 درسالن کنفرانس سایت پردیس برگزار میشه!

ازهمه ی علاقه مندان وشاعران ودانشجویان دعوت میکنیم به جمع خودمونی ما تشریف بیارن!!!

راستی شرکت توی این جلسات برای همه ی دانشجوها آزاده و

نیاز نیست حتما دست به قلم باشید



پیشاپیش حضورسبزتون رو گرامی میداریم!!


لایو بازدید : 7 شنبه 27 مهر 1392 نظرات (0)

کلیه پرسنل شاغل در مراکز درمانی بستری و سرپایی که به نحوی با خون و ترشحات آغشته به خون در تماس هستند شامل : پزشکان ، پرستاران ، ماماها، بهیاران ، واکسیناتورها،دندانپزشکان و کمک دندانپزشکان ، تکنسین های آزمایشگاههای تشخیص طبی ، نظافتچیان واحدهای بهداشتی درمانی و آزمایشگاههای تشخیص طبی ، دانش آموزان بهورزی و کلیه دانشجویان گروه پزشکی و پیراپزشکی


لایو بازدید : 5 شنبه 20 مهر 1392 نظرات (0)
ابن عساکر با سند خود نقل کرده است:

ابو هارون گفت: به قصد حج راه افتادیم و وارد مدینه شدیم،

باخود گفتیم: ای کاش خدمت فرزند رسول خدا امام حسن مجتبی (عليهما السلام) رسیده،

بر ايشان سلام کنیم.

بدین جهت نزد حضرت رفته و درباره مسافرت و احوال خود با ايشان سخن گفتیم.

چون بیرون آمدیم ایشان برای هر یک از ما چهار صد درهم فرستادند.

به فرستاده امام گفتیم: ما نیازی نداریم. او گفت: نیکی امام حسن (عليه السلام) را برنگردانید.

به نزد امام (عليه السلام) بازگشته و از بی نیازی خود خبر دادیم.

آن حضرت فرمودند: احسان مرا برنگردانید، ای کاش دستم بازتر بود، چرا که این مقدار برای

شما کم است. من به شما توشه ای می دهم و آن توشه این است که در روز عرفه خداوند متعال

در مورد بندگان خود به فرشتگان مباهات می کند و می فرماید: بندگانم از هر سو نزد من آمدند

تا رحمت مرا بخواهند و من شما را گواه می گیرم که نیکوکارانشان را بخشیدم و ایشان را

شفیع گنهکارانشان قرار دادم.


منبع: تاریخ ابن عساکر، ص ۱۵۱


لایو بازدید : 7 شنبه 20 مهر 1392 نظرات (0)
منِ بیــــچاره مـــدت هـــاست کــــسی را مخـــــاطبِ
شعـرهایم کــــرده ام
کـــه خــــــیلی وقت است غــــــایب اســـــت !
گاهی آنچنان مزخرف میشوم که برای دیگران
قابل درک نیستم !
حتی عزیزترین کسم را از خودم میرانم !
اما…
در دلم آن لحظه آرزو میکنم تا بگوید:
میدانم دست خودت نیست!
درکت میکنم…
یادت هست مادر؟
اسم قاشق را گذاشتی قطار، هواپیما، کشتی ؛
تا یک لقمه بیشتر بخورم یادت هست ؟
شدی خلبان ، ملوان ، لوکوموتیوران
میگفتی بخور تا بزرگ بشی
آقا شیره بشی . . . خانوم طلا بشی
و من عادت کردم که هر چیزی را بدون اینکه دوست داشته
باشم قورت بدهم حتی
بغض های نترکیده ام…

لایو بازدید : 9 شنبه 20 مهر 1392 نظرات (0)


کوچه ها را
بلد شـــده ام
و رنگـــ چراغ های راهنـــما را
دیگـــر در راه مدرسه گـــم نمی شوم !
اما
میـــان آدم ها
گـــم میـــشوم
آدم ها را بلـــد نیستـــم !

لایو بازدید : 12 شنبه 20 مهر 1392 نظرات (0)
بعد از سالها با یک نفر بحث کردم.

نگهبان دانشگاه شاهد

آدم مهربونی بود

ولی غیر منطقی

...


تعداد صفحات : 35

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 350
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 10
  • آی پی دیروز : 2
  • بازدید امروز : 12
  • باردید دیروز : 3
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 15
  • بازدید ماه : 145
  • بازدید سال : 383
  • بازدید کلی : 5,662