ابن عساکر با سند خود نقل کرده است: ابو هارون گفت: به قصد حج راه افتادیم و
وارد مدینه شدیم،
باخود گفتیم: ای کاش خدمت فرزند رسول خدا امام حسن مجتبی (عليهما السلام) رسیده،
بر ايشان سلام کنیم.
بدین جهت نزد حضرت رفته و درباره مسافرت و احوال خود با
ايشان سخن گفتیم.
چون بیرون آمدیم ایشان برای هر یک از ما چهار صد درهم فرستادند.
به فرستاده امام گفتیم: ما نیازی نداریم. او گفت: نیکی امام حسن (عليه السلام) را برنگردانید.
به نزد امام (عليه السلام) بازگشته و از بی نیازی خود خبر دادیم.
آن حضرت فرمودند: احسان مرا برنگردانید، ای کاش دستم بازتر بود، چرا که این مقدار برای
شما کم است. من به شما توشه ای می دهم و آن توشه این است که در روز عرفه
خداوند متعال
در مورد بندگان خود به فرشتگان مباهات می کند و می فرماید: بندگانم
از هر سو نزد من آمدند
تا رحمت مرا بخواهند و من شما را گواه می گیرم که
نیکوکارانشان را بخشیدم و ایشان را
شفیع گنهکارانشان قرار دادم.
منبع: تاریخ ابن عساکر، ص ۱۵۱