کنارش کلی پنبه گذاشتم که نفهمه
خلاصه اصلا حدسشم نمی زد
کلی ذوق مرگ شد
ولی زیاد انرژی نداشت که نشونم بده
می گفت داغم انرژی ندارم
دیدم تب داره
خلاصه رفتیم درمانگاه و
دکترم یه ادم بامزه عجیب غریب بود فقط 3 سال از شوهرم بزرگتر بود
یه جورایی شوهرم ازش خوشش اومد ولی من نه
یه سرم براش نوشت و مثل خودم که دفعه پیش سرما خورده بودم 6 تا آمپول
و یک روز مرخصی استعلاجی
همه آمپولاشو زدیم
فوری خوابیدیم
فرداشم اصلا حال نداشت
تازه امروز رفته سر کار حالا تا بیاد ببینم چطوره
باز خدا رو شکر مثل من بد مریضی نیست غر نمی زنه
دیروز گیر دادم یکم پشت ماشین بشینم
دست فرمونم بد نشده
رفته بودیم توی یه کوچه
تا من با یه وانت نیسان غراضه و داغون 3 تا پارک دوبل زدم
بعد دیدم صاحب ماشینه فوری اومد از خونش بیرون که خانوم نزنی به ماشینم
می خواستم بگم بنزه آخرین سیستم که نیست نگرانشی
هیچی نگفت دهاتی تر از این حرفا بود
حالا ماشینش کلی خوردگی هم داشت اصلا حتی لمسشم نکرده بودم
خلاصه قصاص قبل از جنایت بود
منم محل سگ بهش نزاشتم از کوچه اومدم بیرون
فکر می کردم من اگه قانون گذار بود
برای بی شعوری جریمه تعیین می کردم
همین طور برای بی فرهنگی
شوهرم می گه تو سخت گیری
ولی بنظر دنیا بهتر می شد اگه
به همه این بهم ریختگی ها نظم می دادن
اگه اونی که آشغالشو وسط خیابون می اندازه
یا اون عابری که از عابره پیاده که رد نمی شه هیچ با راننده بحث می کنه چرا رد شدی
اون راننده ای که وسط خیابان پارک می کنه و ترافیک درست می کنه فقط برای اینکه خودش بره یه آبمیوه بخره
اون بچه ای که سنگدلی از پدر و مادرش یاد گرفته و سگ و گربه بدبخت می زنه
همه اونایی که این حق به خودشون می دم بی دلیل به ادمای دیگه بپرن
اون مسئول کار دولتی که وقتی 9 صبح می ری پیشش و تا 12 فقط نگاهت می کنه و بعدش میره ناهار
اون راننده اتوبوسی که از قصد مسافراشو جای اشتباه پیاده می کنه
همه این ادما
همشون بنظرم برای ادم بودن احتیاج به جریمه دارن
بمن باشه همه آدمای بی شعور جریمه می کنم
و یه سیستم تدریس شعور برای بچه های کودکستانی می نویسم
وای چقدر حرف زدم
مجموعه مهندسی مخازن پلی اتیلن مازندران